معنی اپرای وردی

نام های ایرانی

وردی

دخترانه، کوچک، ریز نقش (نگارش کردی: وردی)

فرهنگ فارسی هوشیار

وردی

پارسی تازی گشته وردی گلی گل سرخی

لغت نامه دهخدا

وردی

وردی. [وَ] (ص نسبی) آنچه به رنگ گل بوده باشد. منسوب به گل سرخ. (ناظم الاطباء). گلگون. (از اقرب الموارد). || (اصطلاح منجمین) ذوذوابه که به شکل ورد یعنی گل یا سوری ظاهر شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). || قسمی مروارید. (الجماهر بیرونی). نوعی از یاقوت و آن دون جلناری است در جودت. قسمی یاقوت و آن پست ترین اقسام یاقوت است. (یادداشت مرحوم دهخدا).


اله وردی

اله وردی. [اَل ْ لاه وِ] (ترکی، اِ مرکب) رجوع به اﷲوردی شود.


علوی وردی

علوی وردی. [ع َ ل َ ؟] (اِخ) از ادیبان متقدم در اصفهان بود. (از محاسن اصفهان مافروخی ص 32).


بیل وردی

بیل وردی. [وِ] (اِخ) نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاه میان قره ولی و حاجی آباد در 535000 گزی تهران. (یادداشت مؤلف).


بیگ وردی

بیگ وردی. [ب َ / ب ِ وِ] (اِخ) دهی از دهستان خاوه ٔ بخش دلفان شهرستان خرم آباد است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

عربی به فارسی

وردی

پرگل , پرزینت

رنگ صورتی , سوراخ سوراخ کردن یا بریدن , گلگون , سرخ , لعل فام , خوشبو , گل پاشیده , گلی کردن

گویش مازندرانی

گل وردی

گل ورد نام منطقه ای است، در موسیقی مذهبی (تعزیه) گل وردی...

معادل ابجد

اپرای وردی

434

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری